بازدید امروز: 110
بازدید دیروز: 123
کل بازدیدها: 106767 شعر سنگ مزار+سفارش شعر سنگ مزار+شعر سنگ قبر+شعر قبر+شعر مزار بزر - سوالات دکتری92

سوالات دکتری92

- درباره وب سوالات دکتری نیمه متمرکز91، سوالات دکتری آزاد91، سوالات ارشد91، سوالات ارشد آزاد91، سوالات کاردانی به کارشناسی91،سوالات دکتری وزارت بهداشت91، سوالات ارشد وزارت بهداشت91، سوالات ارشد فراگیر پیام نور91، سوالات کارشناسی فراگیر پیام نور91، سوالات کاردانی به کارشناسی فراگیر پیام نور91، سوالات کاردانی به کارشناسی جامع علمی کاربردی91-90، سوالات جامع پودمانی91-90، سوالات کارشناسی علمی کاربردی91-90، سوالات کاردانی علمی کاربردی91-90، سوالات کاردانی فنی و حرفه ایhttp://azmoonbartar.com/91

وقتی که خاکم می کنن ، بهش بگین پیشم نیاد
بگید که رفت مسافرت ، بگین شماره ای نداد

یه جور بگین که آخرش ، از حرفاتون هول نکنه
طاقت ندارم ببینم ، به قبر من نگاه کنه

دونه به دونه عکسا مو بردارید آتیش بزنید
هر چی که خاطره دارم ، برید و از بیخ بکنید

نذارید از اسم منم یه کلمه جا بمونه
نمی خوام هیچ وقت تنمو ، توی گورم بلرزونه

برو آتیش به قلب من نزن ، بذار نگاهت از یادم بره
بذار واسه همیشه قلب من ، چال بشه با من کلی خاطره

 

 


شعر زیبا برای روی سنگ قبر یا اعلامیه


روی سنگ قبرم بنویسید:

کبوتر شد و رفت...

زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت...

چه تفاوت که چه خورده است؟

غم دل یا سم...

آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت...

روز میلاد....

همان روز که عاشق شده بود...

مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت...

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید...

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت...

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد...

آدمی ساده که یک روز کبوتر شد و رفت...



به این جهان به جستجویِ کسی نیامده ام
و از جهان به جستجوی کسی نرفتم.

خواستم آنچه را که نمی یافتم

یافتم آنچه را که نمی خواستم !


وقتی مُردَم پیراهن سپید بر تن کنید، با گل‌های سپید به دیدنم بیایید و همدیگر را ببوسید تا لکه‌ای سیاه و غمگین بر دلتان نباشم تا بدانم که شما را بسیار دوست داشته ام و بدانم خاطراتم همچون حجمی از نور در قلبتان جای دارم(!)، می‌دانم این همه خواسته ام از شما خود خواهی ست، می‌دانم»

این شعر سنگ قبر مسعود رسام بود
خدابیامرزدش
افسوس که نخل سایبانی خم شد
بلبل ز فراق گل غریق غم شد
با خط جلی نوشته در لوح جهان
یک عاشق درگه حسینی کم شد


آسوده دلان را غم شوریده سران نیست
این طایفه را غصه رنج دگران نیست
ای هموطنان باری اگر هست ببندید
این ملک اقامتگه ما رهگذران نیست


ببیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و زهر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
__________________




روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد

مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید


بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ


جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید


روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد


روی قــبـــرم بنویـسیــد: وفــــادار برفـــت !!
آن جگر سوخته ء خسته از این دار برفــــت.


"وحشی بافقی"





نه تو مانی و نه من
به حباب لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
آنچنان که فقط خاطره ای خواهد ماند


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/9/15 توسط سعید کریمی
نمونه سوالات استخدامی،سوالات کارشناسی ارشد،کاردانی،دکتری،سراسری ،آزاد،فراگیر،فنی حرفه ای در سایت آزمون برتر www.azmoonbartar.com
سوالات ارشد تا دکتری1391
<

جاوا اسکریپت

www.azmoonbartar.com
سوالات ارشد تا دکتری1391